دو سال قبل هنگامی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یگانهای مقاومت فلسطینی در عین نابرابری همه مؤلفههای قدرت و ابزار عملیات طوفانالاقصی را در پاسخ به استمرار جنایات رژیم صهیونی و اقدامات وحشیانه در مسجدالاقصی یا در بیتالمقدس و یا تشدید محاصره غیرانسانی در غزه به اجرا گذاشتند، آن را در یک زنجیره اقدامات آزادیبخش برای سرزمین خود تصور میکردند.
ولی عملیات طوفانالاقصی در همان روز اول نشان داد که دکترین نظامی و امنیتی رژیم در بازدارندگی، اقدام پیشدستانه، سیطره اطلاعاتی و انتقال جنگ به سرزمین دشمن، فرو ریخته و معکوس شده است. این رخداد عظیم که تأکید جدیدی بر سستی خانه عنکبوت داشت، آنچنان همه ارکان رژیم صهیونی را برهم زده بود که سران دول استعماری که اسرائیل را پیمانکار سیاستهای هژمونی و غارت غرب آسیا و جهان قرار داده بودند، برای نجات آن، با سراسیمگی وارد اسرائیل شدند. سردرگمی اولیه را طی یکسال با اقدامات وحشیانه و انتقامی و غیرانسانی و با اهداف آرزومندانه در مقابل مقاومت غزه و منطقه ادامه دادند ولی تحقیر شکست در مقابل مقاومت فلسطینی جبران نشد. از زمانی که نتانیاهو اصرار داشت تا منطقه رفح را در مرز با مصر به اشغال درآورد، بایدن و انگلیس و ناتو، مرحله جدیدی از جنگ هوشمند را به میدان آوردند تا معادله جنگ باخته را تغییر دهند. حاصل همه اشکال جنایت و وحشیگری و نسلکشی که تمامی عرف و قوانین بینالملل و ساختارهای بینالمللی تحت سیطره را زیر پا گذاشته تا پیروزی مطلق را رقم بزنند این شد که مظلومیت و پایداری معجزهآسای مردم غزه و مقاومت و مقاومت منطقهای، وارد عرصه جهانی شد و سرمایههای جهانی امریکا، غرب، ناتو و رژیم صهیونی را بر باد داد. اگرچه در کشورهای عربی، حاکمان دیکتاتور و تسلیم شده در مقابل امریکا، غرب و رژیمصهیونی، از واکنشهای مردمی جلوگیری کردند ولی وجدان انسانی در جهان، این معادله را به انزوای مطلق رژیم و حاکمان غرب تبدیل کرد و پایتختهای غربی و جهان، با امواج روزافزون به خاستگاه حمایت از مردم غزه و مقاومت و نفرت از رژیم صهیونی تبدیل شد. این در حالی بود که نتانیاهو با حمایت مطلق ترامپ و اصرار بر اهداف پنج گانه در نابودی مقاومت و تسلیم شدن کامل آنها و تحویل سلاح و طرد از حکومت و آزاد بودن دست اسرائیل برای حملات مکرر، همه مؤلفههای قدرت خود و حامیانش را فرسوده کرد. ۸۰ درصد مردم در امریکا خواستار پایان جنگ در غزه شده و نتانیاهو را منفور معرفی و از مجازاتهای حکومت ترامپ نیز عبور کردند. سرکوب تظاهرکنندگان در پایتختهای غربی بینتیجه شد و تحریم و فشار و عقبه رژیم صهیونی، به موازات حکم دادگاه کیفری لاهه، نفس رژیم صهیونی را برید و نقاب از چهره مجرم ترامپ برداشت و داغ جایزه صلح نوبل بر دل او ماند. ترامپ طوفان الاقصی و شرایط رژیم صهیونی را اینگونه توصیف کرد که در ۳ هزار سال گذشته این حادثه و پیامدهای آن بیسابقه بوده است یا اینکه نتانیاهو با اصرار بر اشغال شهر غزه، شاید موفق شود ولی جهان را از دست داده است. ترامپ و انگلیس با به میدان آوردن همه ظرفیت خود، بلر، کوشنر، ویتکاف و روبیو را به میدان آورده و از سران تعدادی از کشورهای عربی و اسلامی تعهد گرفتند و طرحی مضحک به عنوان صلحسازی و پایان جنگ دادند تا مقاومت در غزه، تسلیم را بپذیرد ولی با وجود عربده و خط و نشان ترامپ و کارگزارانش کشورهای عربی و اسلامی، مجبور شدند خواستههای مقاومت را بپذیرند و آن را تضمین کنند. پذیرش این توافق که نمیتوان به التزام اسرائیل و ترامپ و بقیه مجرمان اعتمادی داشت، یک طوفان الاقصی دیگر است که پهنه پیروزی مقاومت را در یک مبارزه سرزمینی و شکست دکترین نظامی رژیم صهیونی، به عرصه جهانی رسانده و جبهه شرارت و استکبار را وادار به تسلیم کرده است.
این مسیر نشان داد که ترامپ و نتانیاهو نه از روی صلحخواهی، بلکه براساس نیاز راهبردی مجبور به این طرح و توافق شدهاند و اعترافهای شکست نهایی از همین روز اول در درون رژیم صهیونی بلند شده و معتقدند رژیم صهیونی در آستانه جنگ داخلی است. این شرایط اضطراری تا حدی است که نتانیاهو برای دریافت تأیید توافق در نشست کابینه، ناچار است که کوشنر، بلر و ویتکاف را همراه داشته باشد.
ارتش، اقتصاد، جامعه و ساختارهای حکومتی، در مرز بحرانهای گوناگون قرار دارند و رجزخوانیهای نتانیاهو برای حمله مجدد به ایران، به بلند کردن پرچم سفید از طریق پوتین برای ایران تبدیل شده و ترامپ نیز با تشکر از ایران پاچهخواری میکند! معنای این رخدادها این است که ضمن هوشیاری در تمامی عرصهها، باید ارزش این پیروزی عظیم و جهانی را به خوبی درک کرد و از پیامدها و فرصتهای گوناگون آن، در دیپلماسی منطقهای و جهانی و تقویت مقاومت منطقهای که نتانیاهو نیز به اقتدار حزبالله در لبنان اعتراف میکند، با عزمی جدید پرداخته شود.